۱- از خط خودتون شماره ۴۴۴۸ رو شماره گیری کنید.
۲- شماره فرده دریافت کننده را وارد کنید و در انتها کلید مربع را فشار دهید.
۳- حالا میگه شماره رمز ۸ رقمی خود را وارد کرده و در انتها کلید مربع را فشار دهید.
منظور از رمز ۸ رقمی PUK 2 است.
۴- مبلغ مورد نظر را جهت انتقال وارد کرده و در پایان کلید مربع را فشار دهید.
تمام شد انتقال پیدا کرد
شما میتوانید با شماره گیری ۴۴۴۳ رمز puk2 را تغیر دهید.
با شماره گیر ۴۴۴ میتوانید به کل منو دسترسی پیدا کنید
تماس کاملا رایگان است.
استفاده از کد های میانبر (USSD)
در این روش شما با شماره گیری کد زیر می توانید مبلغ مورد نظر را به سیم کارتی دیگر منتقل کنید.(از چپ به راست بخوانید)
#شماره ی فرد دریافت کننده*مبلغ(به ریال)*شماره رمز ۸ رقمی*۱۳۲*
دریافت رمز : برای دریافت رمز ۸ رقمی کافی است یک پیام کوتاه بدون متن به شماره ی ۸۹۱۰ ارسال کنید تا یک رمز ۸ رقمی از طریق پیمک برای شما ارسال شود.
تغییر رمز: در صورتی که می خواهید رمز ۸ رقمی خود را تغییر دهید با تلفن گویای ۴۴۴ تماس بگیرید.
فراموش کردن رمز : در صورت فراموش کردن رمز می توانید با ارسال مجدد یک پیام کوتاه بدون متن به شماره ی ۸۹۱۰ مجددا رمز را دریافت کنید.
پس از انجام موفقیت آمیز بودن عمل انتقال، برای مشترک انتقال دهنده ی (A) و دریافت کننده ی (B) پیامی مبنی بر موفقیت آمیز بودن انتقال، مبلغ انتقال یافته و اعتبار جدید ارسال می گردد.
نکات مهم :
۱- دقت کنید شماره ی فرد مورد نظر را باید همراه با کد ۹۸ بنویسید.
مثال:
#۹۸۹۱۳۱۱۱۱۱۱۱*۱۰۰۰۰*۱۱۱۱۱۱۱۱*۱۳۲*
۲- شما می توانید در هر بار انتقال اعتبار، مبالغی بین ۱۰۰۰۰ ریال (هزار تومان) تا ۱۰۰۰۰۰ ریال (ده هزار تومان) را به شماره دیگری انتقال دهید.
۳- شما باید پس از انتقال اعتبار حداقل ۵۰۰۰ ریال (۵۰۰ تومان) اعتبار باقیمانده داشته باشید برای مثال جهت انتقال ۱۰۰۰۰ ریال (هزار تومان) شما باید حداقل ۱۵۰۰۰ ریال (۱۵۰۰ تومان) اعتبار داشته باشید.
۴- کارمزد این سرویس برای هر بار انتقال ۴۰۰ ریال (۴۰ تومان) می باشد.
۵- به ازای هر ۵۰۰۰ ریال(۵۰۰ تومان) اعتبار انتقال یافته، ۱۵ روز از زمان اعتبار مشترک انتقال دهنده ی (A) کسر و به زمان اعتبار مشترک دریافت کننده ی (B) اضافه می گردد. برای مثال در صورت انتقال مبلغ ۱۰۰۰۰ ریال (هزار تومان) مدت زمان ۳۰ روز از زمان اعتبار مشترک انتقال دهنده ی(A) کسر و به زمان اعتبار مشترک دریافت کننده ی(B) اضافه می گردد.
۶- در صورتی که مشترک انتقال دهنده (A) در وضعیت خط صفر (Idle) ، قطع ، معلق (Suspend)، غیرفعال (Disable) ، لیست سیاه (BlackList) و یا سلب امتیاز(Pool) باشد امکان انتقال اعتبار وجود ندارد.
توضیح تعاریف و اصطلاحات به کار برده شده :
وضعیت خط استفاده نشده (Idle) : تلفن های همراه اعتباری با اولین تماس یا ارسال SMS فعال گردیده و تا زمانی که این اقدام توسط مشترک صورت نپذیرفته و مهلت اعتبار زمانی آن پایان نیافته باشد به عنوان تلفن همراه استفاده نشده (Idle) شناخته می شود.
معلق (Suspend): تلفن های همراه اعتباری با توجه به اعتبار موجود، در صورت اتمام مهلت زمانی اعتبار وارد وضعیت معلق (Suspend) خواهند شد.
غیرفعال (Disable) : در صورت اتمام مهلت زمانی و عدم تمدید اعتبار توسط مشترک (حداکثر طی ۲ ماه) تلفن های همراه اعتباری غیر فعال (Disable) خواهند گردید.
سلب امتیاز(Pool) : در صورت اتمام مهلت زمانی مرحله غیر فعال و عدم تمدید اعتبار توسط مشترک (حداکثر طی ۱۲ماه) تلفن های همراه اعتباری سلب امتیاز(Pool) خواهند گردید.
لیست سیاه (BlackList) : در صورتی که مشترک تلفن همراه اعتباری در وارد نمودن پین شارژ ، ۵ بار اشتباه نماید خط وی وارد لیست سیاه می شود.
قطع: در صورتی که خط مشترک در سیستم خدمات مشترکین قطع باشد.
۷- در صورتی که مبلغ مورد درخواست جهت انتقال (و به تبع آن زمان اعتبار مورد انتقال ) با شرایط تعیین شده مطابقت نداشته باشد انتقال انجام نمی گردد.
۸- در صورتی که با انجام انتقال اعتبار، وضعیت مشترک انتقال دهنده به دلیل کاهش اعتبار زمانی معلق (Suspend) یا غیرفعال (Disable) گردد، ابتدا به مشترک اطلاع رسانی گردیده و در صورت تایید وی انتقال انجام می گردد.
۹- پس از ارسال درخواست مشترک انتقال دهنده ی (A) به شبکه، پیامی به وی ارسال می گردد تا در صورت تایید آن توسط مشترک انتقال انجام گردد.
۱۰- در صورتی که دریافت کننده ی اعتبار (B) به علت اتمام مدت زمان اعتبار در وضعیت معلق (Suspend) باشد، مبلغ مورد نظر به اعتبار قبلی وی اضافه گردیده و زمان اعتبار انتقال یافته نیز از همان روز انجام انتقال برای وی محاسبه و وضعیت مشترک فعال می گردد.
۱۱- در صورتی که دریافت کننده اعتبار (B) به علت اتمام مبلغ در وضعیت یکطرفه باشد، مبلغ مورد نظر به اعتبار وی اضافه گردیده و زمان انتقال یافته نیز به زمان اعتبار قبلی مشترک (B) اضافه و وضعیت مشترک فعال می گردد.
۱۲- در صورتی که دریافت کننده ی اعتبار (B) به علت اتمام مدت زمان اعتبار در وضعیت غیرفعال (Disable) باشد، مبلغ مورد نظر به مشترک (B) منتقل گردیده و زمان اعتبار انتقال یافته نیز از همان روز انجام انتقال برای وی محاسبه می گردد.
۱۳- در صورتی که مشترک دریافت کننده ی اعتبار (B) در وضعیت خط صفر (Idle) یا سلب امتیاز (Pool) باشد امکان دریافت اعتبار وجود ندارد.
۱۴- در صورتی که سیم کارت مشترک دریافت کننده ی اعتبار (B) قطع باشد انتقال انجام می گردد لیکن مشترک (B) امکان دریافت پیام را ندارد.
۱۵- در صورتی که مشترک دریافت کننده ی اعتبار (B) خاموش باشد انتقال انجام می گردد و پس از روشن نمودن تلفن همراه در صورتی که پیام ارسالی در شبکه موجود باشد پیام به وی تحویل می گردد.
۱۶- هر یک از مشترکین تلفن همراه می توانند در طول یک روز حداکثر ۵ بار اعتبار خود را انتقال دهند.
۱۷- حداکثر مبلغ قابل انتقال در طول یک روز ۱۰۰۰۰۰ ریال (۱۰ هزار تومان) می باشد.
۱۸- هر یک از مشترکین تلفن همراه می توانند در طول یک ماه حداکثر ۳۰ بار اعتبار خود را انتقال دهند.
۱۹- حداکثر مبلغ قابل انتقال در طول یک ماه ۵۰۰۰۰۰ ریال (۵۰ هزار تومان) می باشد.
دختر جوان که 9 سال قبل با هزار امید و آرزو
پای سفره عقد نشسته و همچنان چشمانتظار رفتن به خانه بخت بود، نمیدانست
همسرش بدون اطلاع او ازدواج کرده و فرزند هم دارد.
رسیدگی به این
پرونده از پنج سال قبل به دنبال طرح شکایت دختر 23 سالهای در دادگاه
خانواده تهران کلید خورد. لیلا هنگام ارائه دادخواست دریافت مهریهاش به
قاضی گفت: چهار سال پیش با مهریه 300 سکه طلا به عقد محسن درآمدم. طبق
توافق خانواده عروس و داماد، تأمین جهیزیه به عهده داماد سپرده شد، اما
متأسفانه در این چند سال همسرم به بهانه خرید اسباب و اثاثیه زندگی و تهیه
خانهای مناسب، مرا بلاتکلیف و سرگردان گذاشته است. حالا هم پس از چند سال
بیخبری و بیمهری شوهرم، مهریهام را میخواهم تا او بداند همسری هم دارد و
باید تعهداتش را انجام دهد.
قاضی دادگاه پس از شنیدن اظهارات عروس
سیاهبخت، شوهرش را به دادگاه احضار کرد. او هم گفت: وقتی به توصیه پدر و
مادرم به خواستگاری لیلا رفتم، به امید یک زندگی پایدار و بیدردسر، همه
شرایط را پذیرفتم تا حسننیتم را نشان دهم. تأمین جهیزیه را نیز برعهده
گرفتم و هیچ اعتراضی نسبت به خواستههای آنها نداشتم، اما افسوس که همسرم،
ناسازگار، بداخلاق و بهانهجو بود. او 26 روز پس از عقد به بهانهای پیشپا
افتاده با من قهر کرد و بنای ناسازگاری گذاشت. بعد از آن تلاش زیادی برای
آشتی کردم و فامیل و آشنایان را واسطه قرار دادم، اما لجبازیهای همیشگی و
کورکورانه لیلا به جدایی چند سالهمان انجامید و حالا هم مهریهاش را
میخواهد.
قاضی پرونده با توجه به عندالمطالبه بودن مهریه و اصرار زن
بر دریافت حقوق قانونیاش، داماد را محکوم به پرداخت مهریه کرد اما با
درخواست تقسیط آن از سوی مرد جوان برای وی 50 سکه طلا پیشقسط و ماهانه یک
سکه تعیین کرد.
با گذشت یک سال از این ماجرا، محسن به دادگاه خانواده
تهران رفت و خواستار تمکین همسرش شد. وی گفت: براساس حکم دادگاه، اقساط
مهریه همسرم را به موقع میپردازم، اما هنوز تنها زندگی میکنم. بنابراین
میخواهم همسرم دست از لجبازی بردارد و به خانه مشترک بیاید، در غیر این
صورت او ناشزه تلقی شده و من درصدد ازدواج مجدد برمیآیم.
اینبار زن
جوان پس از حضور در دادگاه گفت: «تو هیچگاه قصد زندگی با مرا نداشتی و به
خواستههایم نیز توجه نکردی. حالا هم با تمام توان و برای مقابله با من
دعوی تمکین مطرح کردهای تا دادگاه مرا ناشزه بشناسد و بتوانی زندگی دیگری
را شروع کنی. حالا میخواهی پس از شش سال انتظار برای برگزاری مراسم
ازدواجمان، پلهای پیشرویم را خراب کنی تا آیندهام را به تباهی بکشی.
بنابراین من هرگز با این شرایط پا به خانهات نمیگذارم و تمکین هم
نمیکنم.»
با این وجود زن جوان محکوم به تمکین از همسرش شد و دادگاه
اعلام کرد وی در صورت ادامه این وضع، ناشزه محسوب میشود و مستحق دریافت
نفقه هم نخواهد بود.
بدینترتیب اختلافهای زوج جوان ادامه داشت تا
اینکه محسن هشت سال پس از عقدش با لیلا در دادگاه حاضر شد و خواستار صدور
مجوز ازدواج مجدد شد. او با ناراحتی به قاضی گفت: «من یک کارگر ساختمانی
هستم که درآمد کمی هم دارم، اما حالا از تنهایی به ستوه آمدهام و هشت سال
زندگی سخت را پشتسر گذاشتهام. همسر اولم حاضر به زندگی با من نیست،
بنابراین طبق اسناد و مدارک قانونی موجود خواستار اجازه ازدواج رسمی و
قانونی دیگری هستم. اگر هم روزی لیلا تصمیم به بازگشت گرفت، سعی میکنم بین
او و همسر دومم عدالت و مساوات را رعایت کنم تا هیچیک از آنها
رنجیدهخاطر نشوند. حالا هم لیلا قصد دارد به دوری و خصومت با من و
خانوادهام ادامه دهد. پس تسلیم قانونم و هرچه دادگاه حکم دهد، میپذیرم.
قاضی
پس از مشاهده حکم محکومیت زن به تمکین و اعلام ناشزه بودن وی، به مرد جوان
اجازه ازدواج مجدد داد، اما یک سال پس از اجرای این حکم، لیلا بار دیگر در
دادگاه خانواده تهران حاضر شد و تقاضای طلاق کرد. وی گفت: شوهرم همسر
دیگری اختیار کرده و آنها صاحب فرزند شدهاند. او نسبت به شرایط عقدنامه
تخلف کرده و به دلیل عسر و حرج درخواست طلاق دارم. بنابراین یک سکه از
مهریهام را میبخشم تا به وکالت از شوهرم در دفترخانه حکم طلاق را اجرا
کنم.
قاضی دادگاه هم پس از تعیین وقت دادرسی دستور احضار مرد جوان و دو
داور صادر کرد. مرد اینبار با ابراز مخالفت شدید درباره جدایی از همسر
اولش گفت: باور کنید در آن سالها با درآمد کارگری سعی در تأمین هزینههای
زندگیمان داشتم، اما افسوس که لیلا مرا به تباهی کشاند. 9 سال از زندگی و
جوانیام صرف هزینهها و مخارج دادگاه شد. حالا نه مالی دارم و نه اندوخته و
انگیزهای برای آینده که به امید آن بتوانم با جدایی او موافقت کنم. من
تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم تا همسر اولم ترغیب به بازگشت به زندگی شود،
اما وقتی اصرارش را برای دوری دیدم، ناچار با یک دختر روستایی عروسی کردم و
با او قرار گذاشتم هرگاه لیلا برگردد، در کنار هم به آرامی زندگی کنند.
حالا هم با همسر دومم در خانه پدرزنم زندگی میکنیم و او هر ماه فقط 60
هزار تومان خرجی میخواهد. بنابراین توانایی اداره دو زندگی را دارم. ضمن
آنکه در طول شش سال گذشته، سه بار همسرم محکوم به تمکین شد، اما دستور
دادگاه را نپذیرفت. بنابراین عدم تمکین او موجب عسر و حرج من نیز شده و او
شرایط زندگی مرا هم سخت کرده است.
با این وجود قاضی دادگاه پس از ثبت
اظهارات زوج جوان، حکم طلاق زن را صادر کرد، اما با اعتراض شوهر به رأی
دادگاه، این پرونده روی میز قضات شعبه 47 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
قرار گرفت. هیأت قضایی دادگاه با توجه به اینکه زن بارها در محکمه بهطور
قطعی محکوم به تمکین شده و دعوی نفقه او نیز به دلیل ناشزه بودن رد شده
بود، حکم طلاق را باطل کردند. در این مرحله از رسیدگی، قضات دیوانعالی
کشور اعتراض لیلا را وارد دانستند و پرونده را به دادگاه تجدیدنظر
فرستادند تا مددکار دادگاه در محل سکونت زوج جوان حاضر شود و درخصوص وضعیت
اخلاقی و رفتاری آنها و حرفه و درآمد شوهر تحقیق کند و علت جدایی را بررسی
و برای اعلام نظر نهایی دراختیار دادگاه عالی قرار دهد.
به گزارش خبرآنلاین، بحث نفوذ افراد مختلف در انتخابات، در سخنان وکلای مجلس مورد اشاره قرار می گیرد و سپس یکی از نمایندگان در باره حق رای افراد بی سواد مطلبی را مطرح می کند که خواندنی است.
این نماینده که میرزا عبدالله یاسایی نام داشته و اصالتا یزدی اما نماینده دامغان و سمنان بوده اظهار می دارد:
نفوذهائی که در انتخابات اعمال می شود از دو قسم خارج نیست. یک قسم نفوذهائی است که از طرف مأمورین دولت اعمال میشود و یک قسم هم نفوذهائی است که از طرف اشخاص متنفذ محلی اعمال میشود... جلوگیری از این نفوذها نخواهد شد مگر اینکه به عقیده بنده انتخابات را تخصیص دهیم به اشخاص باسواد. (بعضی از نمایندگان صحیح است)
بنده عقیده دارم که جمعیت ایران به ده قسمت
تقسیم می شوند و 9 قسمت از آنها اشخاصی هستند که نمیفهمند چه می خواهند و
چه میگویند و به عقیده بنده نمیتوانند در امور اجتماعی شرکت کنند. چرا؟
برای اینکه خصم آنها از آنها استفاده می کند ...بنده عقیدهام این است
اشخاصی که واسطه مستضعف بودن و بواسطه اینکه تشخیص نمی دهند رایی که می
دهند برای چیست و نمیفهمند حکومت ملی یعنی چه و نمیفهمند در ورقه رأیشان
اسم کی را مینویسند!
اینهانباید در امر انتخابات دخالت کنند زیرا به
ضرر خودشان است. ما در عمل میبینیم که این قبیل انتخابات بر علیه زارعین و
دهاقین تمام میشود و دیگران از آن استفاده میکنند.
اگر انتخابات را
تخصیص بدهیم به اشخاص باسواد، در آنها تهدید و تطمیع کمتر اثر میکند و
هیچ لزومی ندارد که فرضا ما بگوئیم آقای حائری زاده از یزد با بیست و سه
هزار رای انتخاب شدند و به عقیده من این دو هزار رای وزنش زیادتر از دویست
هزار رایی است که یک نفر بنویسد و هزار تا هزار تا تقسیم کند.
...اشخاصی
که سواد ندارند چه میکنند؟ مجبورند ورقههای سفید خودشان را بدهند باشخاص
دیگری بنویسند در این صورت چطور انتخابات مخفی است؟ فلان کدخدا در ده نشسته
و پانصد رأی بخط پسرش نوشته (چون خودش که سواد ندارد پسرش که تازه مکتب
رفته و اسم نویسی را یاد گرفته)معلوم است این کدخدا هم با فلان متنفذی که
فرضا در شهر است مربوط است در این صورت این انتخابات بمیل آن یک نفر تمام
می شود.
عجالتاً به عقیده بنده با این ترتیب انتخابات اهالی شهرها که
بیشتر از عقلا و اشخاصی هستند که میتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند از
انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.
من باب مثال یکی را عرض می کنم
بهترین نمونه انتخابات مشهد است. شهر مشهد حقاً از انتخابات محروم بودند.
زیرا اکثریت را دهات بردند من باب مثال عرض می کنم، خود بنده را اشخاص
انتخاب کردهاند که اکثریتشان دهاتی بودهاند و این مسائل را تشخیص
نمیدادند. به نظر بنده باید انتخابات را تخصیص داد به سواد دارها. مادام
که معارف در این مملکت توسعه پیدا نکرده، مادام که اشخاص یک اطلاعات سیاسی و
اجتماعی کم و بیش پیدا نکردهاند و نمیفهمند مجلس یعنی چه و مفهوم حکومت و
سلطنت ملی را نفهمیدهاند و سالیان دراز دیگر هم نمی فهمند باید بیسوادها
در امر انتخابات دخالت نکنند...